من مانده ام وتنهایی - زمزمه محبت

خدا حافظ 

 

خداوندا.ای که عظمتت درنگاه کوچک من نمی گنجد.تنها آرام بخش روح آشفته ام باش که حس تلخ سرگردانی و فراموش شدن تاروپودجانم رابه لرزه درآورده.

حالاکه حس تلخ نبودنت رابه جان خریدم بدان که دیگراثری ازاین خسته نخواهی دید.چیزی ازمن نخواهندماندجزخاطرات شیرین وپرحسرت گذشته که انگارآن هارا خیلی قبل هابه بادداده ای!هرپایانی رابرای برای ((ما)) بودن تصورمی کردم جزاین را...حقیقت رابخواهی اصلاپایانی راتصورنمی دیدم.روزی من بودم و توبودی وحس دیوانه کننده ی خواستنت وچشمان حسرت زده ی دیگران...امروز من مانده ام وسایه ام وتمنای ویران کننده ی برگشتنت ودل حسرت زده ی من....



نویسنده » هیرو . ساعت 7:7 صبح روز یکشنبه 93 شهریور 16